blogers
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سالمند از اینکه نزد جوان بنشیند و از او دانش آموزد، خجالت نکشد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

فردا اول ماه صفر سال 1431هجری قمری برابر با 27/10/88است  . چقدر زود ماه محرم تمام شد. محرم با همه سختی ها تمام شد؛  ولی هنوز قافله اسرای کربلا در راه شام است هنوز صدای شیون و زاری کودکان و زنان به گوش می رسد ، محرم ، تاسوعا، عاشورا ،خارهای مقیلان ، گریه های علی اصغر، دامن اتش گرفته کودکان و...همه چیز  گذشته است ؛  همه رفته اند، اما!! ... اما زینب (س) مانده با داغ 72لاله ،داغ عزیز ترین بندگان خدا، آه  صفر،  آه ماه غمبارفرارسیده ،  ماهی که  در اولین روز آن غافله اسرای کربلا به شام می رسند ماهی که زینب (س)علی رغم تلاشش برای نگهداری از فرزندان حسین (ع) ، رقیه را در چهارم صفر از دست می دهد تا داغی بر داغش افزوده شود .

اما این داغها اگر چه سخت است ولی سخت تراز آن،  زخم زبان شامیان است ؛ روزی زینب (س) بانوی محترم این شهر بوده،  روزی معلم قران زنان شام بوده روزی پدرش علی (ع) حاکم و مولای این شهر بوده و... و  حالا به محض ورود به شهر شام  او را خارجی می نامند ، از شهادت بهترین بندگان  خدا خوشحالند جشن گرفته اند ؛ این مردم را چه شده مگر اینها همان مردمی نیستند که سالها پیش وقتی حسین (ع) در حقشان دعا کرد تا باران بیاید و باران هم آمد به او گفتند باشد تا روزی جبران کنیم ؟

آیا این بود تمام وفا و جبران شامیان ؟آیا همین بود تمام عشقی که به خاندان رسالت داشتند ؟ ؟

 گاهی وقتها که دلم خیلی میگیره ، گاهی که مشکلات راه نفسم را میگیرند و انگار به سختی نفس بالا و پایین میاد یک لحظه خودمو می برم تو شام ، کنار ویرانه آروم دل میسپارم به صدای گریه وهق هق کودکان ، دلم بدجوری می گیره اما ناخوداگاه یه چیزی تو تمام وجودم صدا میزنه ببین مشکلات تو، سختی تو ، حتی به اندازه یه سرسوزن شبیه به مشکلات زینب نیست ، باز میگه کجای کاری؟زینب با تمام سختی با تمام علاقه اش به برادر به فرزندانش به عزیزانش باز تو شام میگه من جز زیبایی ندیدم ، دوباره میگم  من کجام ؟زینب برای ولایتش برای مولایش برای برادرش که قبل از اینکه فکر کنه برادرشه فکر می کنه مولا و سرورشه همه هستیش بچه هاش و حتی همون برادرشو هم آورده و در راه حق داده و حالا میفرمایند من جز زیبایی در کربلا هیچ چیز ندیدم باز به خودم نهیب میزنم می گم کجایی؟کجا ایستادی ؟تا کجا پای اعتقاداتت ، فکرت ، عقیدت می ایستی؟تا کجا خدا را قبول داری ؟تا وقتی به نفعته؟ تا وقتی بهش احتیاج داری؟ خدا کنه به اندازه  یه سر سوزن مثل حضرت زینب معتقد به خدا باشیم خدا کنه اگه در محرم دلمون را هدیه دادیم به اهل بیت ، دیگه بعد محرم در صفر،  در بقیه ماهها ، دلمون را از اونها نگیریم و هیچ جای دیگه که اونا راضی نیستند اسیر نکنیم." آمین یا رب العالمین "

منبع : وبلاگ یک قدم جلوتر

http://blessing2009.blogfa.com/post-488.aspx


::: یکشنبه 88/10/27::: ساعت 1:15 صبح |  نظرات دیگران: نظر




لیست کل یادداشت های این وبلاگ